سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منتظر
درباره



منتظر


امین
انتظار یعنی رفتن و رسیدن ... رسالت شیعه در عصر انتظار، افزایش وسع خود و تلاش برای رسیدن به قدرت حکومت بر جهان به شیوه صالحان است ...
آهنگ وبلاگ

آرشیو پرشین بلاگ

با الاغ مین آوردند پنجشنبه، 7 مهر، 1384 - منتظر

---------------------------------------------------

سلام

خیلی ببخشید از اینکه نتونستم در این مدت خدمتتون برسم . الان هم اصلا فرصت ندارم و امروز خیلی کوتاه مینویسم .

خیلی دوست داشتم نیمه شعبان بیام و بنویسم ولی نشد . انشاءلله دفعات بعدی . به هر حال عیدتون مبارک . این کلیپ رو هم ببینید.

هفته ی دفاع مقدس هم بر شما مبارک . من فقط به یک مطلب کوتاه اکتفا میکنم . جالبه بخونید:

بچه های سپاه خوزستان رفتند پیش بنی صدر گفتند آقای بنی صدر یک خورده مین بدید بذاریم تو این جاده ها عراقی ها جلوتر نیان ... عراقیها تا کود شیخ جلو اومده بودند. کود شیخ وصل به اهوازه . با تانک نزدیک اهواز اومده بودند .مردم اهواز صدای آواز و شادی عراقیها توی سنگرا رو میشنیدند .از سمت کرخه هم از پل نادریه دشت عباس عبور کرده بودند این طرف کرخه اومده بودند نزدیک بود سه راهی اندیمشک دزفول اهواز رو قطع کنند. قطع میکردند قیچی میشد خوزستان رفته بود ...بنی صدر گفت من هیچی ندارم به شما بدم .رفتند پیش مقام معظم رهبری ٬اونموقع نماینده ی حضرت امام تو شورای عالی دفاع بود با شهید چمران با تفنگ ام یک و برنو تو اهواز میجنگید . آقا فرمود برید به این ارتشیهای حزب اللهی بگید مقداری مین داشتن به شما میدند. رفتند اتفاقا مین هم گیر آوردند . میخواهند برن خط مقدم ماشین ندارند .با پیکان هم که نمیشه برد ماشین جنگی میخواد . یکی از این بچه ها گفت خیالتان راحت باشه ماشین گیر آوردم امشب بعد از نماز مغرب عشا بهتون میگم.نماز خوندن شام خوردند گفتن کو ماشینها ؟ دید ده پانزده تا الاغ آورده! مینها رو ریختند تو خورجین الاغها . الاغها جلو راه افتادند بچه ها پشت سر . رفتند رفتند تا خط مقدم . یک دفعه یک گلوله توپ اومد جلوی الاغها منفجر شد الاغهای توپ ندیده رم کردند! به جای اینکه بیان به سمت ما رفتند به سمت عراقیها . بچه ها بدو الاغ بدو هیچی الاغها رفتند . گفتند الاغ هیچ مینها از دستمون رفت . دست خالی شب برگشتند تو سنگرا خوابیدند صبح دیدند یک عراقی اومده میخواد خودشو  اسیر کنه . گفتن بفرما . عراقی گفت چرا اینجا نشستید . گفتن مگه چی شد ؟ گفت مگه خبر ندارید؟ گفتن نه . گفت جدی میگید ؟ گفتن بله . گفت دیشب قرار بود یک عملیات سهمگین به فرماندهی شخص صدام بر علیه تون صورت بگیره .نقطه ی پابانمون خرم آباد بود. بچه ها گفتند ژس چرا عملیات انجام نشد . عراقی گفت : اتفاقا رفتیم عملیات بکنیم همه چی کوله پشتی پوتین اسلحه تانک آماده یک دفعه دیدم ده پونزده تا الاغ اومدند .فرمانه مون گفت بیار ببینیم چی بار الاغه دیدم مین . همه از ترس عقب عقب رفتند . فرمانه مون تماس گرفت با سرفرماندهی تو بغداد گفت شما میخواین به ایران حمله کنید ُ میدونید ایرانیا چقدر جاده ها رو مین گذاری کردند ؟ اینقدر با ماشین مین آوردند که ماشین کم آوردند با الاغ مین آوردند . حمله بکنیم یا نه ؟ گفتن عملیات لغو

خب . قول یک سری عکسهای جالب رو داده بودم ... چند روز صبر کنید داره آماده میشه .

فعلا خداحافظ 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین 85/8/6:: 7:46 عصر     |     () نظر