"داخل يك خانواده ممكن است دو تا برادر، يك برادر و خواهر با هم اختلاف داشته باشند. اگر دشمن، دزد، خائنى كه بيرونِ خانه است، با يكى از اينها ارتباط برقرار كرد و گفت من طرف تو هستم، آن بايستى به خود بيايد، بگويد من چه غلطى كردم، چه اشتباهى كردم كه اين دشمن خانوادگى ميخواهد از من حمايت كند"
اين رهبر فرزانه!
اگه يه كم منصفانه و عاقلانه فكر مي كرد،مي فهميد كه اون دزده،احتمالا براي از بين بردن اتحاد بين اعضاي خانواده،داره از يك طرف حمايت مي كنه!
البته نيازي هم به فكر كردن نداشت!
يه ذره از قران رو مي خوند و پند مي گرفت،قبل از اينكه بخواد حرفي بزنه،يه كم تاريخ رو مي خوند!
تاريخ پر از ماجراهاي مشابه اينه!